Hi

Thursday, August 03, 2006

بالهایم را گشوده
و آماده پروازم...


آیا با من همسفری می خواهم,همراه.

و همراهی می خاهم راهوار.

سفری از عشق تا جاودانگی,

سفری از امروز تا هر فردای نارسیده,

سفری از خود تا معبود,

و سفری از حضیض تا اوج انسانیت.

***********************

ببخش ضعیفانی را که سوگوار توان در حالی که نمیدانند که باید سوگوار خود باشند.
-----------------------------------------------------------------------------------------
به عقیده من انسان ها بر سه گروه هستند:
یکی آنها که زندگی را دشنام می دهند, دیگری آنکه خجسته و مبارکشان می دانند و سرانجام آنان که در اندیشه ان اند.
-----------------------------------------------------------------------------------------
مردم برده زندگی اند و این بندگی روزگارشان را با خواری وسستی پر کرده....
-----------------------------------------------------------------------------------------
دزد گل را پست و حقیر می نامیم و دزد مزرعه را جوانمرد و دلیر.
قاتل جسم قصاص می بیند ولی کشنده روح آزاد است.
-----------------------------------------------------------------------------------------
مردن در راه آزادی شریف تر از زندگی در سایه اطاعتی اجباری است زیرا او که مرگ را با شمشیر حقیقت در دست در آغوش می گیرد با شهرت جاودانی حقیقت جاودانه خواهد شد که زندگی ضعیف تر از مرگ است و مرگ ضعیف تر از زندگی....

Tuesday, August 01, 2006

"کاش چون پاییز بودم...کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پردرد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد."

--------------------------------------------------------------------------------

من ظاهر نیستی و هستی دانم
من باطن هر فراز و پستی دانم
***
با این همه از دانش خود شرمم باد
گر مکرتبه ای ورای هستی دانم

(خیام نیشابوری)
---------------

آیا شما که صورتتان را در سایه نقاب
غم انگیز زندگی
مخفی نموده اید
گاهی به این حقیقت یاس آور
اندیشه می کنید
که زنده های امروزی
چیزی به جز تفاله یک زنده نیستند؟

---------------------------------------------------------------------

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

***

روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

-----------------------------------------------------------------------

ای ستاره ها

ای ستاره ها که برفراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید
***
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم
***
با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بی کرانه و بی بهانه خوش تر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوش تر است
***
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر ان نشاط و نغمه و ترانه مرد؟
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای کرم عاشقانه مرد؟
***
جام باده سرنگون و بسترم تهی
سرنهاده ام روی نامه های او
سرنهاده ام که در میان این سطور
جست و جو کنم نشانی از وفای او
***
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دورویی و جفای ساکنان خاک
کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها , ستاره های خوب و پاک
***
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او زعشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم
***
ای ستاره ها که همچون قطره های اشک
سر به دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی به این جهان گشاده اید
***
رفته است و مهرش اتز دلم نمی رود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نمی خواست
ای ستاره ها, ستاره ها, ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست

دیروز می پنداشتم که ذره ای بیش نیستم و ذره ای که سرگشته و بی هدف در چرخه زندگی در فراز و فرود است.
اما امروز به یقین می دانم که آن چرخه خود منم و زندگی سراسر در دوره های منظم در جریان است.

**

درمانده نشدم , جز در برابر کسی که پرسید:"کیستی"؟

****

خداوند اندیشید و سخن گفت;
نخستین اندیشه اش فرشته بود
و نخستین کلمه اش یک انسان

********

سکوت را به من ارزانی دار تا خویشتن را به شب در افکنم.

*************

خانه ام می گوید : ترک ام مکن که گذشته ات در من نهفته است.
ران نیز می گوید : در پی من بیا که آینده ات منم .
اما به خانه و راه می گویم : مرا گذشته و آینده ای نیست.اگر بمانم در ماندنم رفتن است و اگر بروم در رفتنم ماندن!
که تنها محبت و مرگ , همه چیز را دگرگون توانند کرد.

********************

ارزش انسان به چیزی است که اشتیاق رسیدن به آن را دارد نه به آنچه که بر آن دست می یابد.

******************************

نیمی ار آنچه که می گویم بی معناست.ولی آن را بر زبانم می رانم تا معنای نیمه دیگر را کامل کند.

******************************************

میان روح و جسم , کشاکشی نیست
مگر در وجود آنان که روحی غافل و جسمی کاهل دارند.

(جبران خلیل جران)





Powered by WebGozar